پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت بیست و هشتم :
از بازگشت کوروش و آن شبی که همگی دورهم جمع بودیم، دو روز میگذشت.
نیم ساعتی میشود که از کارگاه برگشتهام و در حال جمع کردن وسایل مورد نیازم برای یک سفر دو روزه هستم.
طبق برنامه ریزی همیشگیمان، زمانی که کوروش از سفر برمیگردد، برای آنکه کمی او را از حال و هوای دریا و سفر سختی که پشت سر گذاشته است دور کنیم، همگی دور هم جمع میشویم و به کلبهی فرهاد و کوروش که در یکی از روس