پارت بیست و نهم :

هر دویشان برایم عزیز و مأمن آرامش هستند.
کارم که به پایان رسید. با حس خوب از آینه دل کندم. موبایلم را از روی تخت برداشتم و پس از خاموش کردن لوستر، گام‌هایم مرا به سمت تراس کشاند. به محض ورود، گرما را با تمام وجودم لمس کردم. میانِ دمای اتاقم با تراس، زمین تا آسمان اختلاف وجود داشت.
بی‌تفاوت به هوای گرم، به صندلی حصیری که در گوشه‌ی تراس بود نزدیک شدم. به آرامی روی آن نشستم و چشم انداز

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.