پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۱۹۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

از وقتی‌که تونسته بودم از جام بلند بشم دو بار بهش سر زده بودم؛ اما نگاه من، التماس هایی که از ته قلبم می‌کردم هیچ فایده‌ای توی هوشیاری پیام نداشت.... بدتر از همه این بود که هیچ فکری نداشتم که بعد از بیهوش شدنم چه اتفاقی افتاده و چرا کار به این‌جا کشیده.
از طرفی به‌هیچ‌عنوان روی نگاه کردن به‌صورت آقا حجت و خانمش رو نداشتم، هرچند که حتی اگه من نگاهشون نمی‌کردم بازم صدای لعن و نفرین

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.