پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۲۵ روز پیش

به ناگاه، سکوتی سهمگین فضای رعب‌آور کلیسا را در خود بلعید. هر چهار نفر، همچون مجسمه خشک شدند.

گویی بدن‌هایشان زیر برق خشک شده بود و در همان حالت فعلی، ثابت شده بودند.

سورا با لب‌هایی دور از هم و نسترن با چشم‌هایی گرد و خشک شده؛ بدون پل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید