متهم ردیف چهارم به قلم فاطمه علی آبادی
پارت چهل و هشتم :
***
آخر ماه رسیده بود و امروز آخرین روزی بود که فاطمه بخش داخلی بود. نمیدانستم بعدش کجا میرود و قطعاً اگر امروز را از دست میدادم، دیگر دستم بهش نمیرسید. اعصابم این روزها حسابی خرد بود؛ دخترهی دیوانه پاک بینمان را به هم زده بود. احمد پایش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۸۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
خوشحالم خوشت اومده
فاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
اون موقع که شادی رو نمیشناخته که😁😁😁 شقراره شادی سالم قبل از این اتفاقها رو هم ببینیم😁😁 دخترم دیوونه نبوده از اول که😭😭😭😥😥😥😥
۹ ماه پیشمریم گلی
00نمیدونم چرا دلم شور فاطمه رو میزنه ،که چه اتفاقی براش افتاد که به سعید عاشق پیشه نرسید؟در مورد اسامی هم خیلی از شما ممنونم که یادی از ما کردید ،در واقع ما باید بابت رمان زیباتون تشکر کنیم ،سپاسگزارم
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
یه تقلب😁 پارت دو رو دوباره بخون😁😁 قربونت برم عزیزدلم😘😘😘🤩🤩🤩 شما به من لطف دارید. اگه خواننده نباشه، نویسنده مفهومی نداره😁😁
۱۰ ماه پیشهانا
00مثل سعید یا مثل احمد با یک اشنایی ساده بهترین ادمای دور برتو از خودت برونی و بعد ها پشیمون شی
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
اینا همه ریشه در عقدههای درونی به خصوص دوران کودکی داره. گاهی خانوادهها تو تربیت بچهها اشتباه میکنن و متاسفانه این اشتباه نه فقط رو زندگی اون بچه که رو زندگی بقیه هم موثره.
۱۰ ماه پیشهانا
00این رمان نشون میده گذشته آدما کاری ک میکنن رو آینده شون تاثیری رفتاری ک باهاشون میشه مجبور شون میکنه پا تو راهی بزارن ک انتهای خوشی نداره مثل ارزو یا از رو لجبازی انتقام کاری میکنن که سالها پشیمون مث
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
دقیقاً👌👌 نمیدونی چهقدر عشق میکنم میبینم اینقدر عمیق نگاه میکنید به داستان. خوش به حال من که شما رو دارم. یه دنیا ممنونتم😍😍😍😍❤❤❤❤😘😘😘😘😘🤧🤧🤧🤧
۱۰ ماه پیشننه سکینه
00هیچ عشقی مثل عشق اول نمیشع اون شور اشتیاقی که واسه فاطمه داشتو دوباره به اون حد تجربه نمیکنه و آرمیتا اوایل فک میکردم جاست فرند شه😂
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
آره، کاملاً موافقم. حتی معتقدم آدم فقط یه بار عاشق میشه، از بعد اون فقط میتونه یکی رو خیلی زیاد دوست داشته باشه ولی عشق...نه. نه بابا🤣🤣🤣 نمیدونی چهقدر عشق کردم کامنتت رو دیدم🤩🤩🤩❤❤❤😍😍😍
۱۰ ماه پیشآمینا
00مرسی گلم بابت تشکر.وظیفمونه برای حمایت از نویسنده ی خوب هرکاری بکنیم.کامنت که چیزی نیست بانو.🥰🥰
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت عزیزدلم، لطفتونه🤩🤩😍😍
۱۰ ماه پیشآمینا
00مرسی بابت پارت زیبا و عاشقانه.بچم چه عاشقم شده 🥰🥰یعنی فاطمه رو کشتن؟؟🥲🥲من دوست دارم سعید رو ببینم.
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت که🤩🤩🤩 آره، بدجور دل باخته😁😁 نمیدونم که😥😥😥 بهبه! سعید چهقدر طرفدار داره، خوشبحالش که😁😃😃
۱۰ ماه پیشZarnaz
00از آرزو متنفرم که اینطوری بین دو دوست رو بهم زد😠🤦 ♀️عالی بود درجه یک 😍شادی و سعید و فاطمه 😍حس میکنم این آنچه خواهید برای احمد نه؟ میخواد بره***پیش کشیش به نظرم 🙃دستت طلا فاطمه جونم درجه یک بود
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
هعی، چی بگم. باید ببینیم چی آرزو رو تا این حد عقدهای کرده😔😔 جانجان🤩🤩🤩 قربونت عزیزکم❤❤❤😍😍😍😘😘😘
۱۰ ماه پیشZarnaz
00خیلی دوست دارم از نزدیک بینمت ❤️💋اگه شیراز آمدی درخدمت باکمال میل❤️💋این بچو اگه دلشو به فاطمه داده پس چطوری بعد عاشقه شادی شد😥🤔دوست داشتم عشق اولش شادی باشه😥🙈
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
واییییی🤩🤩🤩 شیرازی هستی؟ یعنی چی بگم دیگه؟***که هستی، اسفندی که هستی، خوشگل و مهربونم که هستی...آخه من قربون شما برم که🤩🤩🤩😍😍😍❤❤❤ تو هم اگه اومدی تهران، بگو😁😁
۱۰ ماه پیشZarnaz
00دوم اینکه خیلی ذوق کردم اسمم اول بود😍🙈❤️من باید از تو ممنون باشم بابت رمان قشنگت و پرهیجان عزیزم 💋❤️منم یه عالمه دوست دارم کلی بوس بهت ❤️💋
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
میشه من دور شما بگردم؟🤩🤩🤩❤❤❤❤❤❤
۱۰ ماه پیشZarnaz
00خوب خوب بالاخره بعد چند روز وقت کردم بیام😍🙈خیلی چسبیده چندتا پارت باهم خوندم 🙈💋خیلی ممنونم فاطمه جونم که نگران شدی بهم پیام دادای مهربونم خیلی برام باارزش بود عزیزم ❤️💋
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
خسته نباشی زرناز خوشگلم🤩🤩❤❤❤😍😍😍 انقده خوشحال شدممممم دیدم اومدیییی که نگو😁🤩🤩🤩🤩❤❤❤
۱۰ ماه پیشپرنیا
00مرسی ک انقد مهربونی و قدردان🥰😘🥺 نویسنده های با درکی مث شما کم نیستن🌸🌸
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت برم عزیزدلم. لطف داری به من🤩🤩🤩❤❤❤😍😍😍 وظیفمه، من ممنونم که نگاه و وقت با ارزشتون رو میدید به من🤩🤩😘😘😘😘❤❤❤😍😍😍
۱۰ ماه پیشZarnaz
00داخل نظر ها دیدیم یه تقلب رسونده بودی فاطمه جونم رفتم نگاه کردم پارتی رو که گفتی دلم رای فاطمه سوخت که قاتل طلایی کشتش😪😪ولی آخه چرا باید بکشمش؟ 🤔
۱۰ ماه پیشزهرا
00وایی فاطمه جان نویسنده قشنگم ذوق زده شدم اسممو دیدم من از شما ممنونم 🫶🏻 من دوست داشتم سعید زمان شادی رو ببینم
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
قربونت برم من الهی😘😘😘😘😘 خواهی دید چندی جلوتر😁😁 قراره برگردیم به پارت اول از دید سعید😁😁
۱۰ ماه پیشساناز
00ما باید از تو تشک کنیم عزیزم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
میشه من دور شما بگردم؟🤩🤩😘😘😘😘😍😍🥰🥰🥰
۱۰ ماه پیشAa
00چه کار قشنگی انجام دادی من از شما برای این قلم زیبات سپاسگزارم در ضمن خانومم😂موفق باشی گلم🌹آرمیتا مگه خواهر تنیش نیست ؟⚘🙏
۱۰ ماه پیشفاطمه علی آبادی | نویسنده رمان
ووویییی🤩🤩🤩 وظیفه قربونت برم. مرسی که یه قسمتی از تایم ارزشمند روزانهات رو برای متهم میذاری😘😘😘😘😘😘🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍 نه😁 تک فرزند بود😁
۱۰ ماه پیش
دلنیا
00بنده خدا حق داره بره خواستگارای فاطمه ظاهرا دختر ارومیه ولی شادی جون ما یکم یاغی تشریف داره باید هی منتظر باشه تا رام بشه وهرلحظه هیجانی میشه این احمد گور ب گور شده معلوم نیست چ غلطی میکنه عالی بود