گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و سی
زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
بعد از اتمام سرمم همراه بابا و مریم به خانه برگشتیم. بابا همچو پروانه به دورم میچرخید. از نگاهش میخواندم که حسابی ترسیده. همچنان فوبیای خودکشی من را داشت. با خودش فکر میکرد که اینبار هم من خودکشی کردهام به دروغ به او گفتهاند که فقط یک حادثه بوده.
طفلی اگر میفهمید من در همان سنِ دوازده سالگی مردهام، واکنشش چی بود؟
بعد از دو روز خانهنشینی، مادرِ امیرعلی تماس گرفت تا ج
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.