گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
آب دهانش را بیصدا فرو خورد. حرکتِ سیب گلویش برایم بامزه بود.
با همان صدای دورگه که میشد خشم را هم در تُنِ صدایش تشخیص داد، لب زد:
-همین الان گفتی دخترمی!
اخم ظریفی بین دو ابرویم شکل گرفت:
-خُب خانوادهی من که نمیدونن تو بابامی. فکر...
از جا برخاست. صدایش را بالا برد و همانطور که به خودش اشاره میکرد، حرفم را برید:
-منِ احمق که میدونم باباتم. کار به جایی رسیده که
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.