پارت هشتاد و دوم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

مهران چشمانش را باز کرد. آفتاب تا نیمه‌های اتاق را روشن کرده بود. هنوز هم احساس خستگی می‌کرد؛ اما در آن اتاق و تخت غریبه، خوابیدن بیش از این جایز به نظر نمی‌رسید. بوی غذا، شامه‌اش را تقویت کرد. در جایش نشست و پیرهن آویزان شده کنار تخت را به تن کرد. ز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.