هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت هفتاد و نهم :
_به این زودی همسرت رو فراموش کردی؟
مهران ظرفها را توی ظرفشویی گذاشت و آب را باز کرد. در کمال تعجب تانیا سرگرم شستن بشقابها و ماگ او شده بود.
_هر آدمی حق ادامهی زندگی داره.
_پس احساسات چی میشه؟
_از کجا میدونی که وجود ندارن؟
تانیا آب دهانش را فرو داد. دلش میخواست این مرد بیخیال و بیپروا را از خانهاش بیرون کند؛ اما باز هم صبوری کرد.
_چطور ممکنه آدم به این زو
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ساناز
00💐💐💐