پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت نود
زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
هر دو دوشادوش هم به سمت هواپیما میرفتیم. حتی نمیدانستیم که چه در انتظارمان است؟ سردین و آیوار واقعاً ما را از دست سازمان فراری میدادند؟ نقشهشان جواب میداد؟
مهمانداران با لبخند برایمان دست تکان دادند و راه را برای بالا رفتن از پلههای فلزی باز کردند.
نفس عمیقی کشیدم و از پله ها بالا رفتم.
کمی بعد هر دو روی صندلیهای ویآیپی با فاصله از هم نشسته بودیم.
مهماندار
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
الهه
00🤣وای عایی بود
۲ ماه پیشنورا
100سردین ❌️ ضد حال ✅️
۳ ماه پیشآتریسا
۱۵ ساله 100چه کیوتتتتت حسودی کرددد😭🥲
۵ ماه پیشریحانه
30واااای جیییغغغغغ قلبممم من دیگه زنده نیستمممم..
۵ ماه پیشحنا
60اشک تو چشمام جمع شد بغض بچم حسودیش شدددددددد که اونو بغل نکرددد سردین و بغل کرددد وایییی من مردم براش خببب مردممممم
۶ ماه پیشزرررر
20منمممممممم
۶ ماه پیشز
30خیلی قشنگ لذت بردم
۶ ماه پیشرها
30قلبم گلگلی شددددوو
۶ ماه پیششیداا
370یاد کله رنگی افتادم
۶ ماه پیشAra
50دلم برای فریادم تنگ شددددد😭
۶ ماه پیش...
261چه قشنگ بوددد ولی قشنگ تری کله ی رنگی های دنیا جمع شدن اینجا ولی جای آروان واقعا خالیه....
۶ ماه پیشHadis
80اره جاش خالیه کاش آروانم ماهی بود
۶ ماه پیشSima
۱۷ ساله 70ارع واقعاااا کاش اروانم بیاااد کاش اونم ماهی بود😭😭😭مرجاننن اروانو بیار....
۶ ماه پیشیگانه
50واااای یه لحظه هنگ کردم از کارش بعد یهو که اینجوری گفت آب شدم رسما وای رستاک خیلی خوبه😭😭😭
۶ ماه پیشستی
160غیرتی شدنشم گنگهههه وای🙂😂
۶ ماه پیشاسما
100توروخدا از این پارتا زیاد بزار رستاک هم جمع نوامیسم اضافه شد کسی چپ نگاش کنه 🪓🪓🪓🪓🪓🪓🪓🪓
۶ ماه پیشآنوشا
231من الان بخوام به حسادت رستاک کلمه ای رو ربط بدم مطمئنا گوگولی نمیخوره و ابهتش میره زیر سوال ولی چه کنممم جدییییی خیلی گوگولی منهه
۶ ماه پیش
Mrym
20الهی بررررای جانش بمیرمممممم بچم غیررتی شددددد ولی دقتت کردین سردینن حتتی ی ثاننیه هم نمیتونه در مورد انشرلیش صحبت نکنه هر جمله ای ک میه ی رطی ب مو قرمزیمون داره