پارت پنجاه و هفتم :

معین خیلی بی‌حوصله از رستوران بیرون زد. واقعا احساس می‌کرد کشتی‌هایش غرق شده‌اند... با چهره‌ای مغموم به طرف ماشینش قدم برداشت و بی‌آنکه آن را روشن کند، پشت فرمان جای گرفت. نفس کلافه‌اش را بیرون فرستاد و فکر کرد واقعا انتظار چنین برخورد‌هایی را داشته؛ اما این انتظار دلیل نمی‌شد الان غمگین نباشد و به خود حق می‌داد... انگار که تمام انرژی‌اش را از دست داده بود و حالا پر از حس‌های بد بو

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه ❤️

    10

    آخی خیلی جذاب بود مخصوصا با این آهنگ🥲💜💜

    ۲ هفته پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚💚💚😍

    ۲ هفته پیش
  • مهلا

    00

    🥰💜💜💜

    ۳ ماه پیش
  • Hadis

    10

    معین گناه داره ولی خب عطا هم حق داره بد دوروزمونه ای شده ولی مهم اینه که عشقشون واقعیه و عطا هم کم کم باهاشون راه میاد ایشالا

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره واقعا هردوشون حق دارن🥲

    ۳ ماه پیش
  • میترا

    00

    برای عشق باید جنگید ولی این هم مهمه که طرف مقابل چقدر از خودش مایه بگذاره

    ۵ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    دقیقا باید دو طرف تلاش کنن👌🏻

    ۵ ماه پیش
  • نیلوفرسامانی

    00

    🥲💔💔🥲

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    🥲💚

    ۷ ماه پیش
  • اسما

    20

    رمان داره بی نظیرتر و جذابتر میشه

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مرسی موافقم😂💚

    ۷ ماه پیش
  • اموزگار

    00

    چه لحظات زیبایی

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به به😍واقعا خیلی زیاد🥰💚

    ۷ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    شروع کردم به خوندن رمانت 😍همیشه هم میگیم تو محبوب ترین نویسنده هستی برای من چون اولین نویسنده که نظر گذاشتم جواب داد تو بودی و من کلی ذوق مرگ شدم عاشقتم 😍❤️راستی پادشاهی ماهتم تبریک میگم 😍💋

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم😍💚 برای من افتخاریه که با مخاطبم ارتباط بگیرم😍 مرسی بابت تبریکت برای ماه پادشاهی🤣

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    آره من اتفاقا قشنگم یادم تیر ماه اینا بود فکر کنم خونه عمو مامانم بودیم من داشتم سوزن دوزی میکردم خواهرم مثل همیشه خدا داخل رمان ها می گشت دید رمان تو جدید آمده از همون روز شروع کردم 😍

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره پونزده تیر ماه بود😍😍😍 پونزدهم تولدشه🤣 مرسی از همراهی همه ‌تون بچه‌ها😍😍

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    عطا چرا با بچم همچنین رفتاری کرد گناه داشت اصلا نگذاشت حرف بزن معین بدبخت 🥺یکی مثل خودش بزنینس داشته باشه بیاد گلشن بگیره🤪😎فکر نکنم حسادت باشه ذاتش اینه که فرهادو ازیت کنه یه کرم کوچولو بچم داره 😁

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    با اینکه خیییلی واسه معین ناراحت شدم ولی عطا کارش درست بود🙈 معین خیلی خیلی خجالت کشید🥺 ولی عیبی نداره دیگه... باید عادت کنه به پدر زن جذابش🙄

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    نمیشه یه لوکیشنت شیراز باشه ما درخدمتیم❤️🙃ببخشیدااا گلیییی باید بهم برسننن🙈❤️آخه دوتاشون عشقن وخیلی بهم میان😍خیلی خوب همو درک میکنن 😍عالی بود مرسی آزاده جونم 💋❤️

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    شیراز عشقه😍😍همیشه گزینه‌ی شیراز رو واسه تحویل سال داریم. امیدوارم سال جدید رو بیایم😍

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم امیدوارم بهم برسن واقعا خیلی قشنگن کنار همدیگه💔💚

    ۹ ماه پیش
  • نفس

    00

    سلاااام سلااام واقعا این پارت خیلی احساساتی بوووود دلم گرف امیدوارم برسه روزی ک من بیام ببینم عروسی هردوشونه

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    امیدوارم😩 والله دوماد به این خوبی هیچ جا نمی‌تونن پیدا کنن🙄

    ۹ ماه پیش
  • الناز

    00

    وای خدا منتظر گوشمالی عطا با فرهاد فریال بودم که تموم شد تا پارت بعد خیلی دوره، واینکه من از اول رمان دژاوو باهات بودم گلکم 😍😍

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به به😍 خیلی دلم می‌خواست قدیمی‌ها رو بشناسم😍 پارت امشب دعواشون می‌کنه🥲

    ۹ ماه پیش
  • ایلما

    00

    عطا هرچقدرم ک سنگ بندازه این دوتا کم نمیارن بوس و بغل وعلاقه و😁اینجاست ک میگه آقامون جنتلمن جنتلمن این خانمم عشق منه😍🤣😂😂😂پس عطا جون بچرخ تا بچرخیم😜

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    حالا فکر کن عطا این صحنه‌ها رو ببینه😅🤦

    ۹ ماه پیش
  • ایلما

    10

    الکی ک معین و دوسندارم 😎اصلن بحثی درمورد حرفای زشت عطانکرد😕 البته ک حق داره و دخترشه ولی معین خیلی جنتلمن 😍حقش اون حرفانبود

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    معین انقدر آقاست که پی گله و شکایت نمی‌ره که یه وقت فریال ناراحت نشه🥲 امیدوارم عطا قدرش رو بدونه و اوکی بده

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.