پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

صدای کِل کشیدن اهل عمارت و مهمانان، اندرونی را پر کرد. صداها در گوش شیرین پیچید و اضطراب بار دیگر در جانش رخنه کرد. نفس عمیقی کشید و تلاش کرد آرام باشد؛ به احترام دلداری‌های ماه‌منیر و ذوق نشسته در چشمان پدرش.
صدای شیخ حسن در گوش حضار اندرونی که پیچید، سکوت حکمفرما شد و نگاه‌ها دوخته به در.
- امیرخان تشریف اوردن.
با صلابت و در یک خط گام بر می‌داشت؛ زنجیر طلایی بیرون زده از جل

86
12,290 تعداد بازدید
8 تعداد نظر
23 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید