طلوع سرد به قلم حنانه بامیری
پارت هفتم
زمان ارسال : ۱۷۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
اطاق ژاندارمری کوچک بود و بوی غلیظ دود معده را زیر و رو میکرد و حال را بر هم میزد.
چپق گوشهی لب گذاشت و پس از فرو بردن دود، بخش عظیمی از آن را در اطاق کوچک ژاندارمری بیرون فرستاد. موهای مجعدش را در میان انگشتان مردانهاش به بازیچه گرفت و پ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما