پارت ششم

زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

«زنک» را شنید و لب گزید و در دل خدا را ستایش کرد که کسی شخص زیر روبنده را نشناخت؛ حتماً آمده بود تا ببیند و برود اما در منجلاب تعارفات شاه عبدالعظیمی گیر کرد و یک قالی ماند و شاگردی که با رفتن به دم خانه آدرس محل سکونت را به سمع اوستا می‌رساند.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.