پارت پنجم

زمان ارسال : ۱۲۶ روز پیش

ضخامت قالی به اندازۀ بند انگشتی در دستکش بود. کرمعلی زیلو را روی میز آهنی کارش پهن کرد و با هر بار اصابت دستش بر بدنۀ میز صدایش در فضای کوچک حجره پژواک می‌یافت، به سقف چوبین می‌خورد و مانند بومرنگ بر گوش کرمعلی و ماه‌منیر فرو می‌رفت.

- همین رو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید