پارت ده

زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش

مامان منیر مقابل تلویزیون نشسته بود و یک چشمش به سریال بود و چشم دیگرش به کارت‌های تاروتش. چند لحظه‌ی طولانی مکث کرده بود و از بالای فریم عینکش بازیگرها را زیر نظر گرفته بود و حرص خورده از رفتار شخصیت منفی قصه پشت سر هم و با تاسف نوچ نوچ می‌کرد. سایه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید