پارت سوم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

عباس میرزا صلوات فرستاد و برادر ارشد، مظفّر، به تبعیت از او با صلوات مجلس وصلت را خاتمه بخشید.
شیرین‌خاتون دوری شیرینی را میان مردان حاضر در جمع پخش کرد و وهاب میرزا، روبندۀ ماه‌منیر را کنار زد و خواست تا حلال شده‌اش را نگاه کند؛ نگاه کند و در دل برایش ضعف کند. افسوس که حجب و حیای مردانه این اختیار را از او سلب کرد. نهایت پس از بالا بردن روبنده شرم کرد و سر پایین انداخت و سرخ شد.
خ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.