پارت دوم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

بوی نا از میان نم دیوار کدر بر مشام پیچید. قرآن بر لب رساند؛ گوشه‌ای از قطر ضخیمش را بوسه زد و چشم بست. قلبش وحشیانه در سینه می‌تپید. با هر نفس عمیق که می‌کشید، گویی قلبش از دهان خروج می‌کرد و با هر بازدم باز می‌گشت.
روحانی پیر که کهولت سن از چین صورت و چروک دستان و لرزش صدایش هویدا بود، به مظفّر چشم دوخت و زبان باز کرد:
-با اجازه خطبه رو بخونم.
مظفّر به قصد احترام کف دست روی سی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.