آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و چهل و یکم
زمان ارسال : ۱۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 14 دقیقه
به وقتِ پنج بعدازظهر.هفت ساعت مانده به دیدار با برسام!
دستهایش را در پشت کمرش به یکدیگر گره زدهبود.مسیر مشخصی را با قدمهایش طی میکرد.طول مسیر را میرفت و برمیگشت.
دستهای عرق کردهاش را با شلوارش پاک کرد.به عمل دم و بازدمش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آزاده دریکوندی
00مود من وقتی داشتم این پارت رو می خوندم: 😍....😧....😍....😧....😍...😧 چون نیلوفر بعد از هر چند جمله ی خوشگل نوشته بود الانه که بدبخت بشن اینا...