تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و هشتاد و دوم
زمان ارسال : ۱۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
- دیروز عصبی بودم، خسته بودم. همایون هم بهونه داد دستم. انصافا زیادی شلوغش کردم. بعدا دیدم بد نیست، بذار ببینم چیکار میکنه. اگه اون منو محک میزنه، منم بلد بذارمش تو آمپاس ببینم چیکار میکنه. یعنی اس ام اسهایی که داده رو بخونی. جونور بلده چی بگه دل آدم آب شه.
لبخندی میزنم.
- من که هیچ وقت سر از کارای تو درنیاوردم. هنوز موندم کی اینقدر مچ شدین.
خمیازهای میکشد و چشمه
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🙏🏻🌺🌺🌺
۶ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 50سلام من هرشب به عشق این رمان میام برنامه راچک میکنم مررسی ازقلم روان وقابل لمستون 🥰چقداین سمیرروداره،یه غلطی کردی پاش وایسابذارآواهم زندگی شابکنه،یه کم عاشقانه عاقلانه باصداراداشته باشه😍
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سلام عزیزم. مهرتون مانا دوست بزرگوار.🥰🥰🥰🥰
۶ ماه پیشیانا
01چرا صدرا کار راتمام نمیکند نمیشه گفت مشکل فقط خواهرش پروینِ خیلی داره سفسطه میکنه آوا تقریبا یه چیزهایی از رفتارهای صدرا فهمیده.
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
با دو تا آدم عاقلی طرفیم که هر دو یه رابطهی شکست خورده دارن. قطعا محتاط و آهسته پیش میرن.🥰
۶ ماه پیشاسرا
00یعنی من موندم سمیرامثالش چه روی دارن ؟🙏😘
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
اگه اینطوری نبود که کارش با آوا به اینجا نمیکشید.🌺
۶ ماه پیشAa
00ممنون عالی بود موفق باشید👏💐
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید جانا🌺
۶ ماه پیشZahra.s
00یکی بزنه تو دهن این سمیر عالی بود ممنون
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😂😂👌👌👌حق
۶ ماه پیشسیتا
00من فکر میکردم سمیر دیگه بیخیال میشه این چرا اینطوری هست 🤔
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
تازه فهمیده چی رو از دست داده.🥰
۶ ماه پیش
رمان های بسیار خوبی
00رمان ها بسیار جالب هستن