پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۱۲۸ روز پیش

روز چهارم تعطیلات بود و آقا خشایار کمی بی‌قرار شده بود. چند باری پیاده همراه با جعفر آقا به پارک جنگلی و ساحل رفته بودند اما چون همه جا پر از مسافر بود و شلوغ این کار به او مثل قبل حس خوبی نمی‌داد. این یکی دو روز آخر تعطیلات را توی خانه مانده بود و خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید