پارت شصت و سوم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

****
بهار حاضر و آماده برای پنجمین بار شماره سارا را گرفت و با پیغام خاموش است روبه رو شد. کلافه گفت:
ـ برای چی گوشیش خاموشه؟
ملیحه از توی اتاق بچه و در محاصره لوازم سیسمونی خرگوش عروسکی برداشت و در حال تکان دادنش با صدایی عروسکی گفت:
ـ بهار جونم چرا کلافه‌‌ای؟ چی شده؟
برگشت و با دیدن ملیحه و خرگوش در دستش خنده‌‌اش گرفت اما دوباره در فکر فرو رفت و گفت:
ـ ملیحه امروز ق

379
94,153 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fatemeh

    10

    وای دیدی گفتتتتم مجتبی بدجنس🥺🙁

    ۴ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    👌😔♥️

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید