پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

***
بهار صبح با صدای ملیحه از خواب بیدار شد.
ـ بهار خوابی؟ مهناز خانم پشت تلفنه.
فوراً از جا برخاست و گوشی را از دست ملیحه گرفت.
ـ جانم مامان جون...
ـ سلام بهار جان خواب بودی؟
ـ دیگه باید بیدار می شدم.
ـ آخی پس مزاحمت شدم.
ـ نه مامان جون باید بیدار می‌‌شدم چیزی شده؟
ـ نه عزیزم. می‌‌تونی یه سر بیای اینجا؟
کنجکاو پرسید:
ـ اتفافی افتاده؟!
ـ نه عزیزم ن

379
94,125 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    10

    چی شدکه ازشب تاصبح مجتبی فارق شدارعشق🤔🙏💞💋

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید