ما ماندیم و عشق به قلم مرضیه نعمتی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۱۱۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
***
بهار صبح با صدای ملیحه از خواب بیدار شد.
ـ بهار خوابی؟ مهناز خانم پشت تلفنه.
فوراً از جا برخاست و گوشی را از دست ملیحه گرفت.
ـ جانم مامان جون...
ـ سلام بهار جان خواب بودی؟
ـ دیگه باید بیدار می شدم.
ـ آخی پس مزاحمت شدم.
ـ نه مامان جون باید بیدار میشدم چیزی شده؟
ـ نه عزیزم. میتونی یه سر بیای اینجا؟
کنجکاو پرسید:
ـ اتفافی افتاده؟!
ـ نه عزیزم ن
اسرا
10چی شدکه ازشب تاصبح مجتبی فارق شدارعشق🤔🙏💞💋