پارت صد و هفتاد و پنجم :

صدرا با خودش یک گلدان بن‌سای بنجامین و یک فلش پر از فیلم آورده بود که بعد از شام به انتخاب خودش یکی از فیلم‌ها را تماشا کردیم. خیلی وقت بود که چنین جمعی را تجربه نکرده بودم. حس و حالی متفاوت از زمانی که با هلن و آذین و پرنیان دور هم جمع می‌شویم داشتم؛ حسی متفاوت اما دلپذیر. احساس می‌کردم بزرگتر شده‌ام. حتی در طول سه سال زندگی مشترک هم این‌طور حس صاحبخانه بودن نداشتم. بعد از شام میز وسط ر

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نجوا

    00

    سلام گلم چرا از هیچ راهی برای من دانلود نمیشه

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    سلام عزیزم. از طریق اپلیکیشن رمان رو باز کنید.

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    10

    همایون زودتر از صدار به نتیجه میرسه

    ۸ ماه پیش
  • Zahra.s

    40

    هلن و همایون زوج جالبی هستن عالیه

    ۸ ماه پیش
  • Aa

    20

    چه خوب هلن لنگه خودشو پیدا کرد عالی👌🌹

    ۸ ماه پیش
  • یانا

    20

    والامن موندم این آوا با این درایت چطور شد زن سمیر؟!

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.