پارت صد و هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش

حساب و کتاب کارهایم را از همان ابتدا داشته باشم تا اگر جایی، رقمی بالا و پایین شد شوکه نشوم. کار و بار را کناری گذاشته و کمی هم در مورد خانواده‌ی خودش و خواهرش برایم حرف می‌زند. این حرف‌هایش کمی برایم عجیبند. آن هم وقتی من تمامشان را آن‌قدر که باید می‌شناسم. دیگر لزومی به شناختن عمیق‌شان و دانستن خلق و خو و رگ خواب هر کدامشان نمی‌بینم. باز هم در سکوتی محترمانه و گاهی همراهی‌های تک کلم

1428
457,743 تعداد بازدید
2,171 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    00

    عالی

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️❤️🌺

    ۴ ماه پیش
  • اسرا

    10

    بااینکه ظهرکامنت گذاشتم ولی بازهم میذارم چقدروحشتناک بودلحظه که فکرمیکردسمیربازآمده سراغش وآقاشهریارخیلی صدرابالابالامیبره

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😊😊😊😊من هم از خوندن پیامای شما غرق لذت میشم. حتی اگه تکراری باشه.😘🌺

    ۴ ماه پیش
  • هستی

    00

    خیلی عالی بود نویسنده جان خدا قوت ❤️

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️❤️❤️ زنده باشید دوست عزیز.

    ۴ ماه پیش
  • یانا

    00

    از ادمای باسیاست اما درست خوشم میاد

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️❤️❤️❤️

    ۴ ماه پیش
  • الناز

    10

    ممنون عالی قلمت پایدار

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️ برقرار باشید عزیزم.

    ۴ ماه پیش
  • سیتا

    10

    خوب بود تشکر نویسنده

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    ❤️زنده باشید.

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید