پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۱۶ روز پیش

مرتضی حرکت دو انگشتش را یک بار دیگر به نشانه‌ی تاکیید تکرار کرد و پشت به او به راه افتاد. فرهاد دست به کمر کمی با تاسف نگاهش کرد. یک قدم به عقب برداشت و بعد تنش را چرخاند تا به اتاق پدرش برگردد. عطا یک دستش را زیر پیشانی‌اش گرفته و دیگری را روی میز مشت کرده بود. با شنیدن صدای در که بسته می‌شد متوجه‌ی برگشتن پسرش شد. نفس خسته‌ای کشید و گفت:
- فرهاد... فرهاد... فرهاد... خدا یه بچه عین خودت بذا

1182
139,359 تعداد بازدید
6,389 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۳ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۳ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۷ روز پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

آزاده دریکوندی : دیروز

✅درخواست عضویت رمان رو داشتی؟✅ اگه کسی هست که هنوز به درخواست عضویتش پاسخ داده نشده دوباره برام پیام بفرسته و فقط بنویسه: «درخواست عضویت»
تا چک بشه. مرسی

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفرسامانی

    00

    فرهاد جان واقعا خجالت داره دیگه😂پسر تو زن داری بعد میخوای بری گله عطا رو پیش بقیه کنی؟😂😂

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    اینجا رو که داشت با عطا شوخی می‌کرد ولی شوخی هم نکنه همینه!!😂😂 فرهاد فن‌ها اینا رو نمی‌بینن😅

    ۲ ماه پیش
  • اموزگار

    00

    آفرین به این جرات

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۲ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۲ ماه پیش
  • منیر

    00

    😍🌺

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚😍

    ۳ ماه پیش
  • ایلما

    00

    واقعا از رابطه ی پدر و پسری عطا وفرهاد خوشم میادخیلی باحالن😎😂عطا حق داره ک مرتضی رو نخواد اونجاکارکنه واقعا وراج ☹️فریال دیگه قیدهمه چی و زده ک با معین اومده عطارو ببینه افرین شجاعت 😂😂

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خیلی رابطه‌ی قشنگی دارن🥺 هرچند عطا با تندی باهاش برخورد می‌کنه ولی عمق رابطه‌شون قشنگه😍 مرتضی رو هیچکس گردن نمی‌گیره ان شاالله خانوم کمالی مسئولیتش رو به عهده بگیره... بهش امید دارم😩

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    مرسی که با این حالت برامون اطلاعیه نوشتی.۱.بله۲.حتما چون کت شلوار پوشیده۳.فکر نکنم بذاره معین حرفی بزنه😅۴.خیر۵.فریال رنگ به رنگ میشه فرهاد هم از افاضات پدر لبخند ژکوند میزنه تاپرعطا نگیره به پرش🤣

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    هاااا... به نکته‌ی خوبی اشاره کردی! فرهاد یکم پاچه خواری کنه بلکه عطا یادش بره حسابش رو برسونه🤭

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    عطا رو که دیدی وقتی شروع کنه به گفتن چشاشو میبنده دهنشو باز میکنه فرهاد اخلاقشو میدونه وسطش یچیزی میگه وجواب میده ولی معین که نمی تونه بی ادبی کنه مجبوره سکوت کنه یهو نگه بهش کره خر😦😦😦استرس گرفتم🙃

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😂😂😂😂😂

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    همون دقیقه‌ی اول صحبتش آقای امینی رو اپیلاسیون می‌کنه😂

    ۴ ماه پیش
  • ماهیلا۲۳

    00

    1 مگه میشه نباشم؟؟ از همین الان لحظه شماری میکنم برای رمان جدید

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به به😍 مرسی 😍💚

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    ۶.با کمال میل بانو آزاده ما از شما در هر روزی از هفته پارت میپذیریم.سپاس فراوان 💖💞💃💃مبارکا باشه انشاالله که۴۰۰۰هزارتایی هم بشی خیلی زود

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مطمئنم زودی چهار هزارتایی می‌شیم😍💪🏼

    ۴ ماه پیش
  • رویا (فن ...)

    00

    واقعا چرا عطا با هر حرفش خودش و هم به بار فحش می بنده ؟ بابا به پسرت میگی دیگه خودت چرااا 🤣😂

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    شاید چون دلش نمیاد به پسرش چیزی بگه و در اصل خودش رو فحش می‌ده😭💚💚

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    چه عدد قشنگی به به 3000😍مبارک مون باشه تبریک به من تبریک به تو تبریک به همه❤️💃🥳هورااااا منتظر رمان جدید هستم قرار کلی آدرنالین خونمون ببری بالا😍💃

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    بله بله همین اتفاق می‌افته برای رمان جدید😍😍

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    قراره خشمی که از مرتضی داره سر معین بدبخت پیاده کنه🤣نگو تو تاج سری خیلی دوست داشتم نظر بیشتر بزارم ولی چیزی به ذهنم دیگه نمی رسید به سوالات اطلاعیت احتیاج داشتم🙈😁❤️

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سوالات اطلاعیه نباشن فکر نکنم کلا کامنت بگیرم🤣

    ۴ ماه پیش
  • مهلا

    00

    💜💜💜

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚💚

    ۴ ماه پیش
  • الناز

    00

    عزیزم ممنون که با این حالت باز پارت گذاشتی امیدوارم زودتر سر حال بشی گلم مثل همیشه قلمت پایدار لایک طلایی داری

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم☺️💚💚

    ۴ ماه پیش
  • ماهیلا۲۳

    00

    انشاالله که خیلی زود حالت خوب بشه عزیزم. عاشق فحش های عطا به فرهاد بیچاره ام فقط اونجا که بهش گفت کره بز عالی بود

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم💚 عطا رو خیلی دوست دارم😭 با وجود زبون تلخش در باطن خیلی پدره

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود خیلی ممنون ❤️😍من که کلی لذت بردم مخصوصا اون تیکه ای که گفت زنبور زدتش🤣🤪😎فکر کن اینم نبور زده 🤣🤣عالی بود مرسی آزاده جونم ایشالله زودتر خوب بشی عزیزم 😍❤️

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم این قسمتش رو دوست داشتم😅 مرسی عزیزم💚

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    آخی ایشالله زودتر خوب بشی آزاده جونم 💋😍وایییی چه صحنه زیبایی باشه که عطا این دوتا رو دست و دست ببینه 🤪و اینکه مجبوره خشمش کنترل کنه وبیتربیتی نکنه🤣🤪

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مرسی عزیزم💚💚 واقعا هم صحنه‌ی زیبایی می‌شه🤣🤣🤣 قشنگ جومونگ طور می‌زنه معین رو از وسط نصف می‌کنه

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید