پارت پنجاه و پنجم :

مرتضی حرکت دو انگشتش را یک بار دیگر به نشانه‌ی تاکیید تکرار کرد و پشت به او به راه افتاد. فرهاد دست به کمر کمی با تاسف نگاهش کرد. یک قدم به عقب برداشت و بعد تنش را چرخاند تا به اتاق پدرش برگردد. عطا یک دستش را زیر پیشانی‌اش گرفته و دیگری را روی میز مشت کرده بود. با شنیدن صدای در که بسته می‌شد متوجه‌ی برگشتن پسرش شد. نفس خسته‌ای کشید و گفت:
- فرهاد... فرهاد... فرهاد... خدا یه بچه عین خودت بذا

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • مهلا

    00

    💜💜

    ۳ ماه پیش
  • نیلوفرسامانی

    10

    فرهاد جان واقعا خجالت داره دیگه😂پسر تو زن داری بعد میخوای بری گله عطا رو پیش بقیه کنی؟😂😂

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    اینجا رو که داشت با عطا شوخی می‌کرد ولی شوخی هم نکنه همینه!!😂😂 فرهاد فن‌ها اینا رو نمی‌بینن😅

    ۷ ماه پیش
  • اموزگار

    00

    آفرین به این جرات

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍

    ۷ ماه پیش
  • منیر

    00

    😍🌺

    ۸ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚😍

    ۸ ماه پیش
  • ایلما

    00

    واقعا از رابطه ی پدر و پسری عطا وفرهاد خوشم میادخیلی باحالن😎😂عطا حق داره ک مرتضی رو نخواد اونجاکارکنه واقعا وراج ☹️فریال دیگه قیدهمه چی و زده ک با معین اومده عطارو ببینه افرین شجاعت 😂😂

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    خیلی رابطه‌ی قشنگی دارن🥺 هرچند عطا با تندی باهاش برخورد می‌کنه ولی عمق رابطه‌شون قشنگه😍 مرتضی رو هیچکس گردن نمی‌گیره ان شاالله خانوم کمالی مسئولیتش رو به عهده بگیره... بهش امید دارم😩

    ۹ ماه پیش
  • آمینا

    00

    مرسی که با این حالت برامون اطلاعیه نوشتی.۱.بله۲.حتما چون کت شلوار پوشیده۳.فکر نکنم بذاره معین حرفی بزنه😅۴.خیر۵.فریال رنگ به رنگ میشه فرهاد هم از افاضات پدر لبخند ژکوند میزنه تاپرعطا نگیره به پرش🤣

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    هاااا... به نکته‌ی خوبی اشاره کردی! فرهاد یکم پاچه خواری کنه بلکه عطا یادش بره حسابش رو برسونه🤭

    ۹ ماه پیش
  • آمینا

    00

    عطا رو که دیدی وقتی شروع کنه به گفتن چشاشو میبنده دهنشو باز میکنه فرهاد اخلاقشو میدونه وسطش یچیزی میگه وجواب میده ولی معین که نمی تونه بی ادبی کنه مجبوره سکوت کنه یهو نگه بهش کره خر😦😦😦استرس گرفتم🙃

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😂😂😂😂😂

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    همون دقیقه‌ی اول صحبتش آقای امینی رو اپیلاسیون می‌کنه😂

    ۹ ماه پیش
  • ماهیلا۲۳

    00

    1 مگه میشه نباشم؟؟ از همین الان لحظه شماری میکنم برای رمان جدید

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    به به😍 مرسی 😍💚

    ۹ ماه پیش
  • آمینا

    00

    ۶.با کمال میل بانو آزاده ما از شما در هر روزی از هفته پارت میپذیریم.سپاس فراوان 💖💞💃💃مبارکا باشه انشاالله که۴۰۰۰هزارتایی هم بشی خیلی زود

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    مطمئنم زودی چهار هزارتایی می‌شیم😍💪🏼

    ۹ ماه پیش
  • رویا (فن ...)

    00

    واقعا چرا عطا با هر حرفش خودش و هم به بار فحش می بنده ؟ بابا به پسرت میگی دیگه خودت چرااا 🤣😂

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    شاید چون دلش نمیاد به پسرش چیزی بگه و در اصل خودش رو فحش می‌ده😭💚💚

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    چه عدد قشنگی به به 3000😍مبارک مون باشه تبریک به من تبریک به تو تبریک به همه❤️💃🥳هورااااا منتظر رمان جدید هستم قرار کلی آدرنالین خونمون ببری بالا😍💃

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    بله بله همین اتفاق می‌افته برای رمان جدید😍😍

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    قراره خشمی که از مرتضی داره سر معین بدبخت پیاده کنه🤣نگو تو تاج سری خیلی دوست داشتم نظر بیشتر بزارم ولی چیزی به ذهنم دیگه نمی رسید به سوالات اطلاعیت احتیاج داشتم🙈😁❤️

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سوالات اطلاعیه نباشن فکر نکنم کلا کامنت بگیرم🤣

    ۹ ماه پیش
  • مهلا

    00

    💜💜💜

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚💚

    ۹ ماه پیش
  • الناز

    00

    عزیزم ممنون که با این حالت باز پارت گذاشتی امیدوارم زودتر سر حال بشی گلم مثل همیشه قلمت پایدار لایک طلایی داری

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم☺️💚💚

    ۹ ماه پیش
  • ماهیلا۲۳

    00

    انشاالله که خیلی زود حالت خوب بشه عزیزم. عاشق فحش های عطا به فرهاد بیچاره ام فقط اونجا که بهش گفت کره بز عالی بود

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم💚 عطا رو خیلی دوست دارم😭 با وجود زبون تلخش در باطن خیلی پدره

    ۹ ماه پیش
  • Zarnaz

    00

    عالی بود خیلی ممنون ❤️😍من که کلی لذت بردم مخصوصا اون تیکه ای که گفت زنبور زدتش🤣🤪😎فکر کن اینم نبور زده 🤣🤣عالی بود مرسی آزاده جونم ایشالله زودتر خوب بشی عزیزم 😍❤️

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم این قسمتش رو دوست داشتم😅 مرسی عزیزم💚

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.