پارت چهل و دوم :


فصل ۸۱
جواب رد بهمن از طرف بهار روحیه عباس را به هم ریخت. مهناز خانم در حالی که با ناراحتی به عباس نگاه می کرد گفت:
ـ اصلاً فکر نمی‌‌کردم بهار قبول نکنه.
مجتبی گفت:
ـ دلیلش چی بوده؟
مهناز خانم گفت:
ـ زن داداشش گفت قصد ازدواج نداره. اما به نظر من کاسه‌‌ای زیر نیم کاسه‌‌ست. اون روز که خونشون بودم از چشمای بهار خوندم که راضیه.
عباس با پایی لنگان برخاست و در حال

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    10

    بهمن هم حق داره نمیخوادخواهرش دچارمشکل بشه یابازسختی بکشه🙏💞

    ۷ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    👌💖

    ۷ ماه پیش
  • Fawtemeh

    20

    خدا کنه عشق عباس الکی و بخاطر وضعیت پاهاش نباشه😢

    ۹ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی

    00

    ❤❤

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.