پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۱۵۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه




فصل 11
دو روز بود که سارا به خاطر سرماخوردگی آرایشگاه نمی‌‌آمد و بهار برای عیادتش به خانه‌‌اشان رفته بود. سارا وقتی بهار را با قابلمه سوپ در دست دید خوشحال شد و بغلش کرد و گفت:
ـ دستت درد نکنه بهار جون! چرا زحمت کشیدی؟
ـ خواهش می‌‌کنم. زنداداشم سوپ درست کرده بود یدفعه یاد سرماخوردگی تو افتادم. گفتم یه کمی‌‌ام برای تو بیارم. برات خوبه.
سارا سوپ را گرفت و طاهر

378
93,904 تعداد بازدید
451 تعداد نظر
71 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    خدا کنه محبت بهار به دل عباس بیفته ،ومادرشو به خواستگاری بهار بفرسته ،ممنونم مرضیه جان

    ۵ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ♥️♥️

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید