هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت هفتاد و یکم :
آرسین روی ایوان ایستاد و به دور دستها خیره شد. شب، رنگ را از زمینها و باغهای سرسبز اطراف برچیده بود. ماه نیمه بود و مانند کاسهای نقرهفام، ستارهها را یکبهیک از معجون نقرهایاش لبریز میکرد. جز صدای جیرجیرکها و هجوم نم رطوبت، صدای دیگری نبود. آن روزها به تنها چیزی که بیشتر از همه احتیاج داشت، آرامش بود. ذهنش شلوغ و نامطمئن بود. حتی از قبل هم بیشتر...
_اینجایی؟
اندکی
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مریم گلی
00این طور که معلومه علاقه آرسین به لیا تقریباً از روی اجبار بوده وحالا چطور با این موقعیت که توی جبهه مخالف تانیا قرار داره می خواد عشقش رو به تانیا ثابت کنه ،ممنونم نویسنده جان