پارت هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۸۷ روز پیش

آرسین روی ایوان ایستاد و به دور دست‌ها خیره شد. شب، رنگ را از زمین‌ها و باغ‌های سرسبز اطراف برچیده بود. ماه نیمه بود و مانند کاسه‌ای نقره‌فام، ستاره‌ها را یک‌به‌یک از معجون نقره‌ای‌اش لبریز می‌کرد. جز صدای جیرجیرک‌ها و هجوم نم رطوبت، صدای دیگری نبود. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید