پیانولا به قلم مرجان فریدی
پارت پنجاه و سوم :
چهل روز را چنان فریاد زده بود که چهل چراغهای عمارت در خود لرزیدند. نه سوزش کتفم مهم بود و نه درد کتک خوردن از او...
حرفهایش کتکم میزدند.
گویی زیر بار کلمات، له میشدم. به سمتم آمد، عصایش را بالا برد و اینبار به کمرم کوبید.
-خدا لعنتت کنه، از اولم شوم بودی، بهش گقتم نکن بچهست، نکن!
دستهایش میلرزید، گریه میکرد، با صدای بلند. درهای اتاق باز شدند، بانو و حسن آقا به در
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۴۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Fateme
01عالی همین
۲ ماه پیشیلدا جسور
20کنترول اشک هام دست خودم نیستتتت😭
۲ ماه پیشملیکا
00این اشک از چییی.؟؟؟؟؟؟ 🥺
۳ ماه پیشSamiyeh
170منظور حرف اخر میکائیل رو نفهمیدم یعنی چی کاش از ماشین پیاده شده بودم
۳ ماه پیشپری
23احتمالا میکاییل یه گندی زده که هیچکسی خبر نداره
۳ ماه پیشBaran
100من دلم برای مظلومی خزان و بهت میکائیل و زوج قشنگمون رفت🥲
۳ ماه پیشفاطی
00ای خداااا بمیرم برا خزانمم😭😭😭😭
۳ ماه پیشHanie
90خیلی رمان خوب قشنگیه ولی خیلی بده باید برای هر پارت یه هفته صبر کنی تا بیاد
۳ ماه پیشFahime
00بغضم گرفت 🥲💔
۳ ماه پیشZ
30ببخشید من درست مشکل میکاییل رو متوجه نشدم اینکه نمیتونه کسی رو لمس کنه بخاطر تروماست؟
۳ ماه پیشفاطمه
۳۰ ساله 425مرجان شما که همیشه شخصیت های زنت انقدر قوی بودن خزان چرا انقدر ضعیفه. انقدر برای خزان گریه کردیم کور شدیم بخدا چقدر بدبختی کشیده این دختر
۸ ماه پیشLavin
261خزان ضعیف نیست فقط بیش از حد زخمی شده و دیگه نمیتونه تحمل کنه... همین که تونسته تا الان دووم بیاره و بجنگه نشون میده یه دختر قویه
۸ ماه پیشSaniya
201برعکس ضعیف نیست قویه...فقط خودش رو بخاطر اتفاقاتی که افتاده مقصر میدونه و فکر میکنه حقشه و برای این حرفی نمیزنه
۸ ماه پیشسمیه
00خزان ضعیف نیست اون بیش از حد درد کشیده اونقدر که خسته هست و اون عذاب وجدان داره و خود را لایق درد میبینه
۳ ماه پیشمرضیه
۲۶ ساله 20انگار وسط یه افت فشار وناراحتی قطره قطره اب قند میریزی تو دهنمون😅😍👏
۳ ماه پیشParniyan
70مرجان جونم میشه یه پارت هدیه بهمون بدی 🥲 پارت ۵۴ رو هدیه کن 😭❤
۳ ماه پیشبهار
20دلم گرف :)))
۳ ماه پیشseti
40ولی این پارت برام دژاوو شد و یاد طالع دریا افتادم نمیدونم چرا🥲
۳ ماه پیش
مبینا
10وای الهی قربونشون بشممم