پارت بیست :

فصل 8

مهناز خانم در حال کشیدن جارو برقی بود که عباس آمد. کلافه از سر و صدای جارو برقی گفت:

ـ خاموشش کن مامان! گوشام کر شد!

مهناز خانم تازه متوجه آمدن پسرش شد. جارو برقی را خاموش کرد و سیم را از برق کشید و در حالی که عرق روی پیشان ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.