پارت هفده :

اشرف خانم سعی کرد خونسردی خودش را حفظ کند. به طرف زن رفت و گفت:

ـ کی برات رنگش کرده؟ این کار من نیست.

لیلا گفت:

ـ من رنگش کردم. اون روزی که نیومده بودی آرایشگاه من رنگش کردم ولی به خدا مثل خودت رنگ کردم مامان، بچه‌‌هاام شاهدن.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.