پارت شانزده :

فصل7

بهار و کارآموزان هر کدام در حال انجام دادن کاری بودند که دو دختر وارد آرایشگاه شدند و به اشرف خانم سلام کردند. اشرف خانم در حالی‌‌که تلفنی با پسر بزرگش فرامرز حرف می‌‌زد با سر جواب سلام دخترها را داد و لیلا به طرفشان رفت و کارشان را پرسید ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.