ما ماندیم و عشق به قلم مرضیه نعمتی
پارت هفده
زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
اشرف خانم سعی کرد خونسردی خودش را حفظ کند. به طرف زن رفت و گفت:
ـ کی برات رنگش کرده؟ این کار من نیست.
لیلا گفت:
ـ من رنگش کردم. اون روزی که نیومده بودی آرایشگاه من رنگش کردم ولی به خدا مثل خودت رنگ کردم مامان، بچههاام شاهدن.
و نگاهی به رویا کرد وگفت:
ـ مگه نه رویا؟
رویا تأیید کرد وگفت:
ـ آره. خیلی خوب رنگ گذاشت.
اشرف خانم موهای زن را در دست گرفت و با دقت نگاهش ک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
🙏❤
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 10عالی عالی مرسی مرضیه جونم 💋❤️
۵ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
♥️♥️
۵ ماه پیشاسرا
10یعنی مهنازخانم عالیه زدتوبرجک مجتبی🙏😘
۵ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
😄❤
۵ ماه پیشلیلی
00دوسش دارم
۵ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤❤
۵ ماه پیش
م،ک
00عالی