توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت سی و هشتم :
نفسم را در هجوم واژههای تلخی که زیر زبانم مینشست و بر نمیخاست، حبس کردم و از میان دندانهای قفل شده غریدم:
- حرف دهنت رو بفهم؛ این تویی که روی همه چی چشم بستی و وجودت رو کثافت برداشته.
پُک دوّم را عمیقتر به سیگار زد و دودش را بیشتر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00تشکر زیبا بود⚘