توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت سی و هفتم :
سر تکان داد و رُخش سمتِ من چرخید؛ چه حرفها در آن نگاهِ آبی نهفته بود... .
نگاهم کرد تا حسّم را بفهمد. وقتی چشم در چشمانش میدوختم تا از ماشین جدیدش تعریف کنم، مبادا دهانم به دروغ آلوده میشد و او نمیفهمید.
- قشنگه.
- مسحورم کرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00👏⚘🙏