پارت شانزده

زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

نگاه برهام از چشمان رونیکا سر خورد و روی لبهایش قفل شد.
ناخوداگاه به آرامی شصتش را روی لب رونیکا کشید و بعد ساکت شد.
با این حرکت رونیکا به شدت حالش دگرگون شد، به طوری که بی‌اراده چشمانش را بست.
چنان از این شرایط متاثر شده بود که حس میکرد بدنش چون کوره‌ای داغ در حال سوختن است. برهام مانند مسخ شده‌ها همانطور که به لب‌های رونیکا خیره بود کمی سرش را جلو آورد.
رونیکا بلاخره تسل

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساحل سپهری

    00

    واقعا عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    مرسی که نظرت رو برام نوشتی🥰

    ۲ ماه پیش
  • Fawtemeh

    00

    قضیه داشت نا..موسی میشد 🥴😂

    ۶ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    اره😂

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.