پارت هفتاد

زمان ارسال : ۱۲۱ روز پیش



مکثی کرد و ادامه داد:

- این یه رازه که بین خودمون می‌مونه. هیچ‌کس از ماجرا خبر نداره ولی شما سه‌تا باید می‌فهمیدید.


با بغض گفتم:

- چند وقت پیش... خانم‌جان یه حرف‌هایی می‌زد. رفته بود نمی‌دونم روضه یا سف ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید