قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت شصت و هفتم
زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
چشمهایم از حدقه بیرون زد و ضربان قلبم طوری بالا رفت که میخواست از حلقم بیرون بیاید.
ایرج با اخم و بهتی که همزمان روی صورتش نشسته بود پرسید:
- مامان با یه مرد؟! مگه میشه؟ هرچیزی ممکنه به مامان بچسبه جز این ی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما