قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۷۱ روز پیش
صورتم را میان دستانم پنهان کردم و زار زدم.
- من مامان رو میخوام. ایرج تو رو خدا مامان رو پیدا کن.
نفس صداداری بیرون داد.
- تابان، تو رو خدا اینطوری نکن. لازم نیست منو قسم بدی، خودت می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما