پارت شصت و هشتم :

این بار با دستگیره‌ای کهنه، به سراغ کتری رفت و باز هم بیش‌تر از حد لازم قوری را پر از آب کرد. مهران از او چشم گرفت. تماشای او که برای تهیه‌ی یک سینی پذیرایی به هول و ولا افتاده بود و کابینت‌ها را زیر و رو می‌کرد، به نظرش کار درستی نبود. خصوصا با وجود شلوار پفکی و تی‌شرت گشادی که در تن لاغراندام و کشیده‌اش زار می‌زد.
بارها به ذهنش رسیده بود که برایش چند دست لباس تهیه کند، اما منصرف شد

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    این طور به نظرم میرسه تانیا برای جایگزین کردن محبت پدرش داره به سمت مهران کشیده میشه ومهران هم برای جایگزین کردن محبت سمانه داره به سمت تانیا کشیده میشه ،ممنونم نویسنده جان

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیت عزیزم. تانیا نیازمند توجهه و مهران... باید دید جریان اصلی چیه

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.