پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۹۱ روز پیش

روزهای انتظار و بی‌خبری، سخت‌ترین روزها بودند. تانیا تصمیم گرفته بود وقتش را به کار مفیدتری اختصاص دهد تا از فکر و خیال حوادث اطراف بیرون آید. هوا بنای گرمی گذاشته بود و فقط شب‌ها بود که می‌توانست از هوای طبیعی بیرون از پنجره و خنکای آن بهره ببرد.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید