پارت شصت و هشتم

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

این بار با دستگیره‌ای کهنه، به سراغ کتری رفت و باز هم بیش‌تر از حد لازم قوری را پر از آب کرد. مهران از او چشم گرفت. تماشای او که برای تهیه‌ی یک سینی پذیرایی به هول و ولا افتاده بود و کابینت‌ها را زیر و رو می‌کرد، به نظرش کار درستی نبود. خصوصا با وجود ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید