پارت شصت و ششم :

_از همون راهی برو که سناریوشو چیدی! در ورودی دوربین داره.
_و تو نمی‌خوای که من دیده بشم!
نگاهشان لحظه‌ای به هم گره خورد و تانیا لرزش نگاه آرسین را دید. مدت زیادی دوام نیاورد. چشمانش بی‌اختیار پر و خالی می‌شدند و گونه‌هایش پیوسته تر!
_نمی‌خوام فکر کنه کمکت کردم. فقط برو!
_حتی اگه بدونی بابات جوابتو داده؟
چیزی در وجود تانیا لحظه‌ای فرو ریخت. از گریستن دست کشید و جدی شد.

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
نظر شما نمیتواند کمتر از 10 حرف باشد

برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.