هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت شصت و پنجم :
روی تخت ولو شد در حالی که حال روحی خوبی نداشت. تمام تصوراتش از آرسین، ناگهان دود شده و به هوا رفته بود. از بیشترین کسی که عصبانی بود خودش بود. بارها فرصت این را داشت که با دید بازتری او را زیر نظر بگیرد؛ اما با سادهلوحی از همه چیز گذر کرده بود.
پاهایش را در سینه جمع کرد و به خود لرزید. دقیقهای بعد چنان نوای گریهای را سرداد که تمام غم، درد و رنجی را که مدتها بود سر دلش سنگینی میکرد
ایسان
00خوب