هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت شصت و سوم :
با صدای کوبیدن به در، از هم جدا شدند. تانیا مضطرب شده بود و این نگرانی را در آرسین نیز حس کرد.
_برو تو راهرو، اتاق سمت چپ!
نمیدانست چرا میل به همکاری با او را دارد؛ اما در آن لحظه، حس میکرد محافظت از او، تنها کار درستی است که باید انجام دهد. در با خشونت باز شد؛ پس تازهوارد مولایی نبود! ملایمت او با این خشونت، در تضادی آشکار بود. خود را در حال شستن ظرفهای شام نشان داد و با آرامشی
مریم گلی
10آرسین زرنگ تر از این حرفهاست که به راحتی لو بره خیلی قشنگ بود ممنون نویسنده جان