پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۹۶ روز پیش

روزها و شب‌ها! سرگردانی و سرگردانی! بی‌خبری آزاردهنده بود. نمی‌دانست چه اتفاقاتی در شرف وقوع است؟ زمان را گم کرده بود. روزها را! هفته‌ها را! گاهی حتی شبانه روز را! اگر پرده‌ها را کنار نمی‌زد حتی با خورشید نیز غریبه می‌شد. تمام مدت استرس داشت. حسی مرم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید