گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت شصت و ششم
زمان ارسال : ۱۵۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
تاته زیر درخت گردوی بزرگی که تنهاش از قدمت صدساله حرف میزد، کولهاش را زمین زد. بقیه نیز به پیروی زیر همان درخت اتراق کردند. به کمک ئهدا زیرانداز بزرگی را از درون کوله بیرون آورد و با کمی فاصله از کولهها روی زمین پهن کرد. ئهدا سمت نرمین رفت و کمک کرد بنشیند و بعد رو به تاته لب زد.
-نفس که تازه کردین، یکی دونفرتون برید آب بیارید، رنگ به روی این زن نمونده، یه چیزی سر هم کنم بخور
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.