پارت شصت و ششم :

تاته زیر درخت گردوی بزرگی که تنه‌اش از قدمت صدساله حرف می‌زد، کوله‌اش را زمین زد. بقیه نیز به پیروی زیر همان درخت اتراق کردند. به کمک ئه‌‌دا زیرانداز بزرگی را از درون کوله بیرون آورد و با کمی فاصله از کوله‌ها روی زمین پهن کرد. ئه‌دا سمت نرمین رفت و کمک کرد بنشیند و بعد رو به تاته لب زد.
-نفس که تازه کردین، یکی دونفرتون برید آب بیارید،  رنگ به روی این زن نمونده، یه چیزی سر هم کنم بخور

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.