پارت شصت و چهارم :

درد سوراخی که شاخه‌ی تیز درخت،  در کف پایم به یادگار گذاشته بود، کمتر از درد قوزک پایم نبود. جرات این‌که پایم را درون کفش بِبَرم نداشتم. تنها پارچه‌ی دور و برم شال کمرم بود. بازش که کردم کاغذ هه‌راله خانم کنار پایم زمین افتاد. تکه‌ای از انتهای شال را بُرش دادم و روی زخم بستم. کوله به پشت و لنگان پشت سر جمعیتی که با گریه‌های سوزناک نرمین اشک می‌ریختند، راه افتادم. کنجکاوی از دانستن کلم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۵۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.